امروز رفتم سرکار،خیلی جالبه که تو همون پاراگراف اول معارفه!!! توسط مدیر محترم، فامیل همون دختری ذکر شد که گفتم یک مدت هست پای ثابت لایکاشه! البته خودش نه اما گمونم خواهرشه چون نامهای هم آهنگ دارند و از یک قومیت هستند بی شباهت هم نیستند!

توی امور مالیاتی یکی از ادارت مرتبط هست که معمولا کار ادمهای هم صنف ما گیرشونه!

یعنی بانزدیک شدن به اینا میخواسته لابی کنه؟! یا واقعا خبریه؟!

با خودش یا خواهر کوچیکه؟!

خواهر کوچیکه این وسط چه کارست؟ تند و تند لایکش میکنه؟

خواهرا همیشه حواسشون هست! برای حمایت از خواهرش اینکار رو میکنه؟

مثلا رفتم سرکار که فراموش کنم اما نزدیکتر شدم بهش!!

دارم فکر میکنم کلا از این وادی دورررررررررررر شم و رو بیارم به یک حرفه دیگه

یا هنر

نمیخوام غرق شم در  تنهایی

چه فکرهای عبث و بی سروتهی!

دلم میخواد بمیرم از این همه رنج خلاص شم ولی یک حسی میگه دوام بیار! حیف نیست که پایان تاوان دل شکسته ات رو نبینی!! حس ششمم میگه قراره خیلی چیزها برای من روشن بشه

امیدوارم حقیقت دردناک نباشه

چون وهمش که دردناکتر بود!!

نمیخوام برگردم به یک رابطه غلط

نمیگم دل شکستهام از روی  دلتنگی نیست اما اصل ماجرا از نامردی کسی هست که ادعا میکرد تا پایان عمر کنار من می مونه و هرچی بشه فراموشم نمیکنه اونقدر این آدم برای من موجه بودو قابل اعتماد که باورش کردم اما اون با بهونه واهی و فقط با یک کلمه بیخیال! فرامووش کن! برو به زندگیت برس! ثابت کرد چه  انسان دروغگو حقیر و بقول خودش لاشیه!! 

من رو توی بهت و ناباوری رها کرد و برای روح زخمی که از من به جا گذاشت پشیزی  ارزش قائل نشد!!

غرورم رو عمدا شکست و روی لاشه اش رقص شادمانی کرد

وقتی در اوج یاس و نامیدی بهش گفتم نمیتونم زندگی کنم و به زندگیم پایان میدم بخاطر بی حرمتیاش!، در کمال آرامش  گفت: برو هر غلطی میخوای بکنی بکن!! کسی که یک روز برای من تمام عاشقانه های دنیا رو معنی کرده بود!! بود و نبودم! براش ارزشی نداشت!

میدونم  که میدونستاینکار رو نمیکنم چون میدونه اونقدر ها هم ضعیف نیستم و میدونست که چقدرررررررررر حس بیارزشی رو داره برای من به ارمغان میاره

میدونم که اینکار رو برای گرفتن ا نتقام میگرفت چون من رو مقصر میدونست! تصورات یک آدم دوزاری و معلوم الحال رو به همه آنچه که بین ما مقدس بود ترجیح داد!

البته این وجه سیاهش باعث شد کمی چشمانم باز بشه! چون بعد جدایی حرفی نمیزد و من احمق عاشق، فکر میکردم فقط ناراحته!!

اینکه هم یک نفر رو دوست داشته باشی هم متنفر باشی، احمقانه نیست؟!

نامردیه یک دهم انرژی که برای بدست اوردن یک دل خرج میکنیم رو برای جدایی نکنیم

چقدررررررررررر سخته قوی بودن، اینکه نتونی دردودل کنیییییییییییییی! 

حالا که این روی آدمها رو دیدم از صمیم قلب دلم میخواد فردای نباشه واقعا.!

نمیدونم چرا به زندگیم پایان نمیدم! شاید برای دلتنگی عزیزانم بعد رفتنم

الان با تمام وجود درک میکنم  وقتی یک نفر میگه دست و دلم به کار نمیره یعنی چی!!

درسته که تو خونه خودم رو حبس کردم منتها بیرون هم برای عزا و عروسیش فرقی نمیکرد!!

بعضی وقت ها توی عکس های قبل آشناییمون دنبال اون آدم شاد و بی غم بودم! اونقدر در خوشی و سرمستی غرق بودم که معنای حسرت و آرزو رو نمیدونستم! هرچند وقتی مه به هم نزدیک شدیم این خوشی صدبرابر شد و هیچ وقت توی زندگیم خودم رو اینقدر خوشبخت نمیدیم!

در عرض دوسال از من یک ویرانه موند به لطف رد شدن از خط قرمزهام!! خط قرمزی که میگفت هیییییییچ وقت صددرصد خودت رو وقف کسی نکن!

اعتماد فروریخته من در حال حاضر جوریه که حتی اگر خودشم برگزده مثل قبل نمیشه!

نمیدونم واقعا دلتنگم یا دلشکسته؟! چه مرز باریکی هست بین این دو! اولی از سر عشق و دومی نفرت!

 

 

 

زندگیم ,اونقدر ,میگه ,واقعا ,خودش ,زندگیم پایان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان Happy your day آنلاین Dayana Dash دیجیتال مارکتینگ فروشگاه اینترنتی مجاز محصولات زناشویی فی کالا کد 32370 • خرید محصولات زناشویی،خرید لوازم زناشویی،ژل تاخیری،اسپری تاخیری،کاندوم تاخیری دانلود آهنگ جدید